شکلگیری محله همایونشهر به روایت قدیمیها | وقتی یخها آب و روستای طاهری شهر شد
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۲۷۹۲۱
همشهری آنلاین-بهاره خسروی: اگر خوب گوش کنیم صدای یخ فروشهای دورهگرد و آقای صابونی که از امامزاده حسن(ع) راه آبادی (میدان طاهری) را برای فروش صابون، پارچه و خوراکی گز میکرد، به وضوح قابل شنیدن است. آقا یدالله نانوایی محل، حسین علی لبنیاتی و حسن قصاب کاسبهای قدیمی محل انگار دوباره به دکانشان برگشتهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
با یک قرار ساده در یک هوای کاملاً بهاری مهمان محفل گرم خانه آقای حاج کریم مرادبیگی یکی از ساکنان قدیمی و مؤسس شورای محلی در محدوده همایونشهر شدم. البته نشست ما با حضور قربان میرزاحسینی و سید ناصر احمدی از دیگر اعضای شورا، آقا محسن پسر خانواده مرادبیگی، همچنین همسر حاج کریم و زهرا خانم نوه کوچک خانواده تکمیل شد. با تعریف از تلاشهای انجام شده برای تغییر چهره فضای روستایی همایونشهر به چهره جدید شهری، گفتوگوی ما آغاز میشود.
حاج کریم مرادبیگی میگوید: «متولد سال ۱۳۱۹ در شهرستان اراک هستم و بعد از مدتی به تهران آمدم. بیشتر از ۶۴ یا ۶۵ سال است که در این محله زندگی میکنم. وقتی به اتفاق اهل و عیال به این محله آمدیم اینجا خارج از محدوده شهری به حساب میآمد و بیشتر از ۱۵ خانوار ساکن نداشت. این محله به نام مالک آن که باغهای بزرگی داشت به طاهری معروف بود. تا چشم کار میکرد زمینهای صیفیکاری، سبزیکاری، گندمکاری و باغهای سرسبز و دامداری فراوان بود. البته تعدادی هم کارخانه مثل سنگبری و چای هم داشتیم.»
شاید فهمیدن این موضوع که خانه فعلی شما در محل یک یخچال طبیعی قرار گرفته تصور عجیب و دور از ذهنی باشد. اما آقای مراد بیگی با تعریف از وضعیت یخچالهای محله و شهرت آن در شهر تهران در پاسخ تعجبهای شما میگوید: «یخچالهای میدان طاهری معروف بودند. در حوالی سجاد جنوبی، یخچالهای بزرگی قرار داشت که برای ورود به آنها بیشتر از ۲۰ پله تا زیر زمین راه داشت و در تابستانها آب نهرها برای ذخیره و تبدیل آن به یخ روانه این یخچالها میشد. بیشتر یخهای تهران را از همین محدوده تهیه میکردند و بعد بار الاغ میکردند و ۲ـ ۳زار میفروختند.»
ماجرای منبع آب خانواده فلاح و آب لولهکشیصحبتهای ما به بخش آبادانی و نحوه تأمین امکانات اولیه اهالی که رسید، آقای قربان میرزاحسینی به گوشه دیگری از خاطرات اشاره کرد و در تکمیل تعریفهای گذشته، ادامه داد: «آن موقع هنوز یخچال بهعنوان یک وسیله مورد نیاز برای همه اهالی باب نبود، هر چند یخ یکی از مهمترین اقلام مورد استفاده اهالی به حساب میآمد. آن موقع هیچ خانهای آب لولهکشی نداشت و برای استفاده از آب معمولاً در هر خانهای یک چاه آب میزدند.»
زندگی جمعی و استفاده مشترک و مسالمتآمیز اهالی از امکانات و اسباب اولیه زندگی از مهمترین ویژگیهای زندگی در گذشته بوده که میرزاحسینی در اینباره میگوید: «این چاه زدن در خانه هم حکایت جالبی داشت. آن موقع در هر محله که تعداد جمعیت هم مثل امروز زیاد نبود هر چند تا خانه یک چاه آب داشت و همسایههای یک محدوده از آن استفاده میکردند. بعد از مدتی که سر ۱۰ متری طاهری یک فشاری نصب کردند کار اهالی کمی راحتتر شد و مدتی هم از منبع آبی که آقای فلاح از مالکان مشهور آن زمان گذاشته بود استفاده میکردند تا اینکه در سال ۵۰ ما پیگیر لولهکشی آب به واسطه نیاز اهالی در محله و راهی اداره آب و فاضلاب در خیابان فاطمی امروزی شدیم. از همان سال آب لولهکشی به محله ما آمد.»
درشکهسواری و پاورچین راه رفتنسالها قبل اینجا از آسفالت خبری نبود و افراد باید برای حفظ نظافت شخصی هنگام تردد پاورچین حرکت میکردند. میرزا حسینی با بیان این مطلب میگوید: «اینجا خارج از محدوده شهری و فاقد هرگونه امکانات رفاهی بود. زمانی باید تا میدان فلاح که سرویس برای بردن به محل کارمان میآمد آهسته حرکت میکردیم. همه جا گلی و خاکی بود و جمعآوری زبالهها به خوبی انجام نمیشد و خبری از جدولکشی و نهر در داخل محله نبود. البته این مشکل اهالی بیشتر برای تردد یا بازی بچهها در کوچه بود. همه آهسته راه میرفتیم که تمیز و آراسته بمانیم.»
میرزا حسینی با اشاره به ایستگاه درشکه سواری ابتدای خیابان قلعه مرغی درباره وضعیت حملونقل اهالی در گذشته توضیح میدهد: «تنها وسیله تردد و ارتباطی اهالی در محله و سفر به روستاهای مجاور درشکه و گاری بود. بسیاری از اهالی برای رفتن به زیارت آستان امامزاده حسن(ع) جهت رسیدن به مقصد به دلیل ارزان و قابل دسترس بودن از همین درشکهها استفاده میکردند. البته یک گاراژ هم بود که ایستگاه اصلی بیشتر درشکهها به حساب میآمد.»
تأمین امنیت و کسب و کار در آبادیتأمین امنیت اهالی و همکاری مردها برای ایجاد امنیت و حفظ جان بقیه اهالی از مهمترین موضوعاتی بود که آقایان مرادبیگی و میرزا حسینی به آن اشاره میکنند: «آن زمان که اینجا بیابانی بود از ساعت ۵ و ۶ به بعد کسی جرات رفت و آمد در محله را نداشت. برای حفظ امنیت اهالی مردها یک شب در میان به نوبت کشیک داشتند یا اینکه همه اهالی مبلغی را برای سرکشی پاسبانها و گشت شبانه پرداخت میکردند و به این ترتیب امنیت محله تأمین میشد.»
آقای مرادبیگی از نحوه کاسبی در گذشته و تعدادی کسبه بهنام روزهای اولیه شکلگیری محله هم یادی میکند: «یادش بهخیر، قدیمها هرچه میخواستیم به روز و تازه تهیه میکردیم. چاره خرید کدو بادمجان سبزی و میوه سر زدن به زمین کشاورزی آقای دولابی بود. ۲ تا برادر به نامهای حسین علی و حسن قصابی داشتیم که لبنیاتی و قصابی داشتند و اول با هم و بعد کارشان را توسعه دادند و ۲ تا مغازه مجزا زدند. البته بجز آنها یک نمک فروش هم بود، حاجی یدالله و غلامحسین و عیسی هم نانوایان قدیم محله بودند که لواشی داشتند و آقایی که به صابونی معروف بود از محله امامزاده حسن(ع) میآمد و جنس قسطی مثل صابون و پارچه و این جور چیزها میفروخت.»
گلولهباران پیتهای نفتبا مرکب خاطرات همسایهها حسابی در حال و هوای آن روزها و شیوه زندگی اهالی سیر و سلوک میکردیم که به روزهای انقلاب و تظاهرات رسیدیم که این ماجراها هم داستانهای جالبی داشت. محسن مراد بیگی با تعریف آن روزها میگوید: «زمستان سال ۵۷ بود و هوا هم حسابی سرد بود. سر همین خیابان خدایار حسنی یک شعبه نفتی قرار داشت و مردم زیادی در صف میایستادند. شاید طول صف به حدود ۲۰۰متر هم میرسید. یادم میآید حکومت نظامی بود و نیروهای گاردی برای اینکه مانع از تجمع اهالی شوند شروع به نشانهگیری پیتهای نفت و گلوله باران کردند تا بلکه اهالی متفرق شوند و از بروز هرگونه تجمع جلوگیری شود. چقدر پیت حلبی در این جریان از میان رفت. اما باز هم بعضیها کوتاه نمیآمدند و همچنان برای دریافت نفت مصمم بودند.»
خرابهای که بوستان نرگس شدیکی از کارهایی که در این سفر به تاریخ در محله همایونشهر داشتیم، گشتزنی در داخل محله همراه با همین اعضای قدیمی شورای محلی بود. بوستان نرگس یکی از مکانهای پر ماجرا محله همایونشهر است که آقای میرزا حسینی با اشاره به فضای قبلی بوستان میگوید: «این زمین فقط یک خرابه بود و مدتی هم شهرداری برای بازیافت زباله از آن استفاده میکرد که باعث آلودگی هوا و آزار اهالی شده بود. کلی پیگیری انجام دادیم تا اینکه به وساطت یکی از امام جماعتهای مسجدی در رباطکریم خوشبختانه توانستیم مکان اداره بازیافت را به نقطهای در منطقه ۱۸ در آن سوی بزرگراه آیتالله سعیدی انتقال دهیم. این مکان مدتی بازار میوه وترهبار و در نهایت به بوستان نرگس تبدیل شد.»
تشکیل تعاونی محلیهمان اوایل انقلاب به پیشنهاد آقای میرزا حسینی و همراهی آقایان مرادبیگی و احمدی تشکیل شورای محلی تشکیل و با رأی اهالی این ۳ نفر بهعنوان اعضای شورای محلی انتخاب و اقدام به تشکیل تعاونی محلی در سالهای اولیه جنگ کردند. سید ناصر احمدی با تعریف از ماجراهای تعاونی حسابی ما را به حال و هوای همان روزها میبرد: «وقتی من به این محله آمدم اویل انقلاب بود و بعد هم جنگ شروع شد و تصمیم گرفتیم در همین مسجد امام حسن مجتبی(ع) یک تعاونی راهاندازی کنیم و هر ۳ باهم، هم قسم شدیم که صادقانه به مردم خدمت کنیم. آن موقع همه چیز کوپنی و سهمیهای بود و اقلامی مثل برنج، شیر، مرغ و گوشت، چادر، چرخ خیاطی و یخچال را بر اساس سهمیه میان اهالی توزیع میکردیم و برای ما فامیل و غریبه یکسان بودند.»
آقای مراد بیگی از ماجرایهای تعویض یخچالهای کهنه با نو و استفاده مجدد اهالی از آنها تعریف میکند و میگوید: «آن موقع برای اینکه بتوانیمکاری برای افراد بیبضاعت انجام دهیم طرحی دادیم میان اهالی که در قبال تحویل یخچال نو سهمیه، یخچال کهنه و قابل استفاده آنها را برای کمک به نیازمندان برمیداریم. بعضیها خوب استقبال میکردند و بعضیها نه. هر چند ما هیچ فرقی نمیگذاشتیم. حتی پسرم از سهمیه تعاونی دوچرخه برنده شد اما اجازه ندادم که بردارد تا شائبهای میان اهالی پیش نیاید.»
آقای میرزا حسینی هم درباره سختی توزیع اقلام و نگاه اهالی در آن سالها میگوید: «یکی از بیشترین اقلام توزیعی ما زغال برای سیستم گرمایشی خانهها بود که اهالی برای گرفتن باید تا محله امامزاده حسن(ع) راهی میشدند. اما روی هم رفته ما سختیهای زیادی را میان اهالی کشیدیم و باید در مقابل هر نگاه و طرز فکر و انتقادی که مردم نسبت به اداره تعاونی داشتند سعه صدر به خرج میدادیم.»
آشپزی روی والر و پریموسصحبتها و تعریفهای ما از قدیم حسابی گل انداخته بود که خانم مرضیه ربیعی با سینی چای وارد شد. خانم ربیعی با تعریف از روزهای اول شکلگیری محله و شیوه زندگی در آن میگوید: «وقتی به این محله آمدیم در کوچه بهروز و شهید کهنسال امروزی در یک خانه یک طبقه ۶۰ متری ساکن شدیم. یادم میآید آن زمان با یک چراغ گردسوز که رویش سه پایه داشت آشپزی میکردیم تا اینکه بعدها همه چیز پیشرفته شد و روی والر و پریموس آشپزی کردم. بیشتر خانمها کارهای خانه را با همان آب چاه انجام میدادند و همین آب را هم بههم قرض میدادند و نسبت به این موضوع اعتراضی نداشتند. بهطور کلی در روابط نسبت بههم گذشت و صمیمیت زیادی داشتند.»
گرهگشایی از کار خلق به شیوه ریشسفیدیقدیمها حرف آدمها سند بود. برای اثبات هر چیزی نیاز به قسم و شاهد نبود. آقای میرزا حسینی با اشاره به این شیوه از روابط اجتماعی اهالی در گذشته میگوید: «آن زمان ما بهعنوان اعضای شورای محلی حلال مشکلات اهالی بودیم. البته گره مشکلات هم به سختی امروز نبود. به قولی همه چیز با چند کلمه صحبت و میانجگیری قابل رفع و رجوع بود. از مشکلات خانوادگی تا مشکلات مالی حتی ما موردی داشتیم تصادف غیرعمد که منجر به فوت بچهای شد که با صحبت و دلجویی بدون مراجعه به مراجع قضایی شاکی رضایت داد.»
-----------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشرشده در همشهری محله منطقه ۱۷ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۱/۱۸
کد خبر 798770منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: امامزاده حسن ع میرزا حسینی شورای محلی میان اهالی مراد بیگی یخچال ها حاج کریم لوله کشی شکل گیری آن زمان محله هم آن موقع
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۲۷۹۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روستایی که سهم لک لک ها شد | لک لک هایی که روستاییان را مجبور به خانه سازی کردند
همشهری آنلاین زهرا رفیعی: رییس شورای روستای کپرجودکی در اینستاگرامش قصه لکلک جدید را منتشر میکند و از سراسر ایران دوستداران محیط زیست چند نفری هزینه ساخت خانه جدید را برعهه میگیرند و برایش به اندازه نیاز خرید مواد اولیه پول میریزند. چند روز بعد آهنگر روستا که برادر رییس شورای روستاست، سفارش جدید را تحویل میدهد او نیز فقط پول آهن آشیانه لکلک را میگیرد و دستمزدش حال خوب لکلکهاست. لکلکها خانهدار که شوند دیگر تمام سال در روستا میمانند و فقط نسل جدید راهی زیستگاههای گرمتر میشوند. لکلکها به هوای تالابی به این منطقه میآیند که سالهاست برای زنده ماندن میان پساب شهر بروجرد و زهکشهایی که روستاییان برای کشت خیار و برنج زمین را خشک میکنند، در تقلاست. اهالی روستای کپرجودکی به عشق لکلکها سهم مراتع اجدادی خود را به تالاب بخشیدند و اجازه دادهاند این زیستگاه برای سکونت لکلکها باقی بماند. جعفر کرمیپور رییس شورای روستای کپرجودکی در گفت و گو با همشهری از ترجیح عمده جوانان روستا میگوید که میخواهند «تالاب بیشه دالان برای لکلکها حفظ شود»
عکسها: زهرا رفیعی چه شد که به فکر ساختن لانه برای لکلکها افتادید؟شب سیزدهبهدر سال ۸۵ که زلزله ۶.۲ ریشتری آمد لانههای تنومند و قدیمی از روی درختها و سقف حمام روستا به زمین افتاد اما سیل ۱۳۹۸ برای روستای ما برکت آورد. تالاب پرآب شد و دو سال بعد از آن هم به لطف خدا، بارندگی خوب بود. از آن سال زادآوری لکلکها خیلی خوب شد. هر کدام سه تا جوجه را بزرگ کردند. لکلکها تمام سال اینجا ماندند و فقط بچههایشان لانه را ترک کردند. سال بعد لکلکها بالغ به روستا برگشتند. عید ۱۴۰۱ به ناگهان، تمام تیرهای برق پر از لکلک شد. نمیدانستیم چطور به لک لکها کمک کنیم. تجربهای نداشتیم. از دوستان محیط زیستی پرسیدیم آنها گفتند برخی لاستیک کهنه به سر تیر میاندازند. یک ساعت بعد از اینکه سر تیر چراغ برق لاستیک گذاشتیم لکلکها آمدند. آنها دهها بار چوب آوردند و باد زد و لانه را خراب کرد. آقای کلنگری از فعالان محیط زیست اراک پیشنهاد داد که برایشان سبد آهنی بسازیم ولی برای این کار اداره برق باید همکاری کند و سیمهای برق را از بالای دکل پایینتر بیاورد. آقای محمدعلی خسروی رییس اداره برق بروجرد با جان و دل پای کار آمد و با اینکه برایشان هزینه بر بود این کار را کردند. عید ۱۴۰۱ اولین آشیانههای آهنی را نصب کردیم. لکلکها تا ۵ روز سراغ ۷ عدد آشیانه آهنی نیامدند. فکر کردیم ایده خوبی نبوده است. اما یک روز صبح دیدم که در تمام لانهها لک لک نشسته است. اما خشکسالی همان سال باعث شد لکلکها جوجههایشان را از لانه بیرون بیندازند. بحمدالله در سال ۱۴۰۲ لکلکها ۲۳ لانه درست کردند و همه جوجههایشان را نگه داشتند. هیچ تلفاتی هم نداشتیم چون تالاب خشک نبود. از ابتدای امسال تا الان با کمک خیرین و دوستداران محیط زیست ۶ لانه ساختیم. هر لکلکی که خانه بخواهد، چند روزی روی تیر چراغ مورد نظرش مینشیند. در واقع انگار به ما خبر میدهد و ما هم دست به کار میشویم. اهالی روستا به خنده به من میگویند بابای لکلکها، ولی کار اصلی را خیرین میکنند. به زودی ۴ لانه دیگر هم نصب خواهیم کرد.
لک لک ها انتخاب میکنند که روی کدام تیر برق خانه آینده شان ساخته شود مردم چطور کمک می کنند؟وقتی در پیج اینستاگرام اعلام میکنم که میخواهیم برای کللکی آشیانه بسازیم مردم به صورت مشارکتی هزینه ساخت لانه را پرداخت میکنند. افراد با نیت خیرات برای اموات پول ساخت را به دهیاری روستا میدهند. پارسال خواهر زوجی که سه شب بعد از شب عروسیشان در اثر گازگرفتگی فوت کردند، هزینه ساخت یک لانه را به نیت آنها پرداخت کرد. از بودجه دهیاری هم برای ساخت لانه استفاده میکنیم.
قبل از این لک لک ها لانه هایشان را کجا درست می کردند؟بزرگترهای ما میگویند که دهها سال قبل این روستا لکلکهای زیادی داشت. آنها درختهای بلند صنوبر و چنار لانه میساختند. اما با خشکسالی برای دو دهه لکلکها از روستا رفتند. سال ۵۲ پدرم راهی حج شد. بهار آن سال یک جفت لکلک روی تیربرق جلوی خانه پدرم لانه ساخت. اهالی آن دو جفت را حاجی لکلک صدا میکردند. بعدها که لک لک ها دیدند کسی کارشان ندارد روی بام خانهها هم لانه ساختند.
از لانه های باقی مانده از زلزله ۱۳۸۵ لک لکها فقط بهار و تابستان ها اینجا هستند؟سال ۸۵ زلزله آمد و بسیاری از لانهها خراب شد. تا پیش از آن لکلکها با سرما لانههایشان را ترک میکردند و بهار برمیگشتند ولی چند سال بعد دیگر تمام سال اینجا هستند.
آیا لک لک ها تلفاتی هم دادند؟بزرگترین عامل تلف شدن لکلکها ترانس برقی بود که سالی ۱۲-۱۰ بال را به کشتن میداد. اداره برق همکاری کرد و ترانس نزدیک تالاب را عایقبندی کرد و الان تک و توک پرنده مرده ببینیم.
مصالح خانه لکلکها از چیست؟لکلکها با چوبهای خشکی که در بستر تالاب رشد میکند لانه میسازند. بعضی وقتها هم دیدهایم که از لانه همسایهشان چوب میدزدند. روی آسمان دعوا هم میکنند و بالهایشان را به هم میزنند. تا حالا لکلکهای زخمی را هم با کمک فعالان محیط زیست تیمار هم کردهایم.
پرندههای زیادی از طبقات پایینی لانه لک لکها به عنوان خانه خود استفاده میکننداز جمله این گونهها میتوان به گنجشک خانگی، گنجشک درختی، سار، دلیجه معمولی، جغد کوچک، سبزقبای اروپایی، دمجنبانک ابلق، دمسرخ سیاه، کلاغ گردنبور و گنجشک سینهسیاه اشاره کرد آیا گونه دیگری از پرندگان هم میآیند؟
لکلکها وقتی در دو حالت منقارشان را به هم میزنند. یکبار وقتی است که جفتشان به خانه میآیند و دیگری وقتی که احساس خطر کنند. اواسط پاییز تا اوایل زمستان چند جفت درنا به تالاب میآیند و وقتی میخواهند روی تیرهای برق بنشینند، لکلک ها با صدا آنها را دور میکنند. برای تالاب پرندههای مهاجر مثل اگرت و حواصیل و ... میآیند.
شغل اهالی روستاهای مجاور با اهالی کپرجودکی فرق میکند؟شغل ما هم دامداری و کشاورزی است. ولی ما تصمیم گرفتهایم که در اراضی تالابی روستا کشاورزی نکنیم. قسمتهایی از تالاب در فصول گرم خشک میشود در دهه ۴۰ این زمینهای بین ۶ روستای اطراف تالاب صرفا برای دامداری و حصیربافی تقسیم شد. از دهه ۸۰ روستاییان مراتع را تغییر کاربری دادند. از سال ۱۴۰۱ با بالا رفتن قیمتها، اهالی روستاهای اطراف علاوه بر برنج، خیار هم کاشتند. اما ما اهالی روستای کپرجودکی تصمیم گرفتیم که بگذاریم تالاب برای حیات وحش منطقه باقی بماند. ادعای روستاییان اطراف تالاب این است که فقیرند و به پول خیار و برنج نیاز دارند. در حالی که این زمینها از دهه ۴۰ در اختیار کسانی بوده که دامهای زیاد داشتهاند. اهالی کم بضاعت روستاهای اطراف زمینی ندارند که بخواهند بکارند و سود کنند.
لانهای که اهالی کپرجودکی برای لک لک ها با آهن میسازند سود سالیانه مثلا کاشت خیار چقدر است که شما از آن گذشتید؟ به هر حال به نظر می رسد چون این تالاب با وجود ارزشهای زیستی بالا ثبت جهانی نشده وزارت کشاورزی و نیرو با کشت محصولات آب بر مشکلی نداشته باشند.سالها قبل اهالی روستاها با دامداری و نیبری امرار معاش میکردند و سالانه ۵ تن بیشتر گندم نمیتوانستند برداشت کنند. اما از زمان تغییر کاربری اراضی تالابی اوضاع تغییر کرده است. تا آنجا که می دانم یکی از روستاها ۴-۳ میلیارد تومان با گران شدن قیمت خیار درآمد داشته است. ما اهالی روستای کپرجودکی ترجیح میدهیم درآمد روستا از گردشگرانی باشد که برای دیدن طبیعت و لکلکها به اینجا میآیند. دو سال پیش که شروع کردیم به ساختن لانه برای لکلکها با کمک چند راهنمای گردشگری از مردم خواستیم به روستا بیایند. فکر میکردیم حدود ۱۵۰-۱۰۰ نفر مهمان داشته باشیم. از همسرم خواستم کمی آش و نان بپزد. استقبال خیلی خوب بود. حدود ۵۰۰ نفر آمدند ولی ما آماده نبودیم. به نظر ما اگر سازمانهای گردشگری، محیطزیست و استانداری حمایت کند. مثلا روستایمان را سنگفرش کنند، وام بدهند روستا را برای حضور گردشگر آماده کنیم تا از طریق گردشگر اشتغالزایی کنیم و جوانهایمان از روستا نروند.
کد خبر 847871 منبع: روزنامه همشهری برچسبها وزارت میراث فرهنگی و گردشگری حیوانات - حیات وحش سفر - گردشگری حیوانات - انقراض گونهها سازمان حفاظت محیط زیست محیط زیست ایران